هومن مقراضيمدیر شرکت سرمایهگذاری از لندن و مدیر انجمن خبرگان بورس تهرانسوالی که این روزها، ذهن بسیاری از اهالی بازار سرمایه را مشغول کرده، این است که آیا شاخص بورس تا آخر امسال صعودی خواهد بود یا خیر. اگر این سوال را چند ماه پیش و در اوج روزهای منفی بازار میپرسیدیم، کمتر کسی انتظار داشت که شاخص دوباره به عدد ۲میلیون واحد نزدیک شود، اما این روزها و بعد از رشد تقریبا ۴۰درصدی شاخص طی سه ماه اخیر، گمانهزنیها در مورد حرکت شاخص به سمت ۲میلیون واحد بیشتر شده است. اما قبل از اینکه درباره آینده شاخص صحبت کنیم، بهتر است دلایل صعود ۴۰درصدی اخیر را بیان کنیم:
۱) بیشک یکی از عواملی که باعث رشد بورس در ماههای اخیر شده، برطرفشدن برخی از ریسکهای سیاسی است که بر بازار سایه افکنده بود. ریسکهایی مانند انتخابات آمریکا و رئیسجمهور شدن دوباره ترامپ که حتی در دل بعضیها ترس از جنگ افکنده بود و بعد از آن نیز ریسک انتخابات ریاستجمهوری ایران، از مهمترین عواملی بود که بازار را در سردرگمی فروبرده بود و میدانیم که پول هوشمند در بازار سردرگم وارد نمیشود. اما از اوایل خرداد و با مشخصشدن نتایج انتخابات ایران، بازار سیر صعودی خود را آغاز کرد.
۲) یکی از مهمترین دلایل رشد بازار، نرخ بالای تورم موجود و حتی بالاتر رفتن تورم در آینده است که به آن، انتظارات تورمی میگوییم. دلایل ایجاد انتظارات تورمی هم در وضعیت ضعیف بودجه ایران، کسری بودجه امسال و منتقلشدن بخش زیادی از کسری بودجه سال قبل ریشه دارد. وقتی این اعداد را کنار هم میگذاریم و به رشد شدید پایه پولی و نقدینگی در ماههای اخیر نگاهی میاندازیم، میبینیم که اقتصاد ایران چارهای ندارد، جز تحمل یک دوره سخت پرتورم. انتظارات تورمی روی تمامی صنایع، حتی صنایع داخلی مثل مواد غذایی و دارو اثرگذار است. البته باید دید، با شروع به کار جدی، دولت جدید چه تصمیماتی اتخاذ خواهد کرد.
۳) دلیل بعدی رشد بورس، رشد قیمت دلار بوده است. دلاری که چند ماه قبل تا حدود ۲۰ هزار تومان نیز پایین آمده بود، آرامآرام راه خود را باز کرده و طی چند روز اخیر به محدوده ۲۸ هزار تومان رسیده است؛ یعنی حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد افزایش قیمت دلار و متعاقبا رشد قیمت دلار تاثیر خود را بر سهمهای دلاری بازار گذاشته است.
۴) مورد بعدی که به نفع بورس تهران تمام شده، افزایش شدید قیمت کالاهای اساسی در دنیاست. بحران کرونا کشورهای غربی را وادار کرد تا با سیاستهای انبساط پولی و چاپ پول به مبارزه با رکود ناشی از قرنطینهها بروند و این سیاستها که از نظر حجم تزریق پول در نوع خود کمنظیر بود، در اروپا و بهخصوص آمریکا، باعث رشد شدید قیمت کالاهای پایه شد. میدانیم که بسیاری از شرکتهای بورسی ما صادراتی هستند و با فروش محصولاتی همچون فولاد، مس، مواد پتروشیمی و... کسب درآمد میکنند. بنابراین رشد عظیم قیمتهای جهانی بهشدت برای آنها سودآور بوده، بهگونهای که قیمت سهام بعضی از شرکتهای فعال در این صنایع طی سه ماه اخیر، حدود ۱۰۰ درصد رشد داشته است.
حال که از دلایل رشد بازار آگاه شدیم، وقت آن است که در مورد ریسکهای پیشروی بازار صحبت کنیم. شاید مهمترین دغدغه این روزهای سهامداران، مذاکرات برجامی باشد. توافق برجام میتواند برای کشور عزیزمان اتفاق بسیار خوبی باشد و باعث رشد اقتصادی شود، فشار تورمی از دوش مردم برداشته شود و باعث رونق کسبوکارها شود، اما از نظر اهالی بازار سرمایه، برجام ریسک بزرگی برای بورس است؛ چرا که مستقیما روی دو مورد از عوامل رشد بازار، یعنی انتظارات تورمی و رشد قیمت دلار تاثیر میگذارد. بهعبارت سادهتر، فعالان بازار معتقدند، با به نتیجه رسیدن توافقات برجامی بین ایران و دولتهای جهانی، عملا انتظارات تورمی کاهش مییابد و حتی دلار هم میتواند پایین بیاید و هر دوی اینها باعث کاهش قیمتهای سهام در بازار بورس ایران میشود.
ریسک بعدی که بازار نگران آن است، این است که حتی با وجود بینتیجه بودن مذاکرات برجام، شاید دولت جدید بخواهد یک مانور تبلیغاتی اجرا کند و با ارزپاشی سعی کند، قیمت دلار را به صورت موقتی هم که شده، پایین بیاورد تا هم کنترل خود را بر اوضاع نشان دهد و هم در مذاکرات جهانی دست بالاتر را داشته باشد و جلوی سوءاستفاده طرف خارجی از اوضاع نابسامان اقتصادی ایران را بگیرد. این اتفاق و به عبارت دیگر، پایین آوردن قیمت دلار به صورت دستوری میتواند در کوتاهمدت باعث ریزش قیمت سهام شود.
ریسک دیگری که باید به آن اشاره کنیم و متاسفانه فقط مختص بازار ایران است، ریسک تصمیمات خلقالساعه مسوولان بورسی ماست که یکشبه تصمیمات جدیدی میگیرند و آنها را با ضربالاجلهای فوری لازمالاجرا میدانند و به بازار شوک وارد میکنند. نمونه آن، تغییرات ناگهانی میزان اعتبار مشتریان کارگزاریها، صدور اجازه فروش سهام عدالت در بازار و تابلوی اصلی، مسدود کردن حساب معاملاتی کسانی که هنوز موفق به ثبتنام در سامانه سجام نشدهاند و عواملی از این دست است که هر از گاهی شایعاتی درباره آن شنیده میشود و تن و بدن سهامداران را میلرزاند.
در نهایت، ریسک آخری که این روزها برای بازار متصور هستیم، کاهش قیمت کالاها در بازارهای جهانی است که ذهن تحلیلگران را به خود مشغول کرده است و خود مقالهای جداگانه میطلبد و نیازمند بررسی دقیق هر یک از کالاها، صنایع و شدت عرضه و تقاضای جهانی است. مسلما کاهش قیمت دلاری یک کالا در دنیا باعث کاهش حاشیه سود شرکت ایرانی صادرکننده خواهد شد.
با وجود تمام این ریسکها معتقدم، دورنمای اصلی اقتصاد ما تورمی است و حتی اگر دولت بتواند با ارزپاشی به صورت مقطعی قیمتها را کاهش دهد یا توافق برجام بتواند شوک هیجانی بدهد و قیمت دلار کمی کاهش یابد، اما ریشه تورم در اقتصاد ما به این سرعت خشک نمیشود و ما همچنان با تورم بالایی که در کشور داریم، خواه ناخواه شاهد رشد قیمت سهام شرکتها خواهیم بود، اما شخصا توصیه نمیکنم سرمایهگذاران صرفا روی فاکتور تورم و قیمت دلار حساب کنند و هر سهمی را بخرند. به نظر نگارنده، هماکنون سهمهایی در بازار ما هستند که با توجه به روند سودسازی شرکتشان و حتی با نرخ دلاری حدود ۲۳هزار تومان نیز، همچنان جا برای رشد بیشتر دارند. البته انتظار نداریم تمامی این رشد بهسرعت اتفاق بیفتد. در واقع ما در تحلیل بنیادی شرکتها سعی میکنیم میزان تولید و فروش شرکت را تا پایان سال مبنای محاسبه قرار دهیم و به فرض اینکه شرکت بتواند آن فروشها را محقق کند، میگوییم در یک سال میتواند چقدر سودسازی کند. بر همین اساس، شرکتهای جذابی در بورس تهران حضور دارند که با دلار ۲۳ هزار تومانی و بدون در نظر گرفتن تورم خاصی، بالاتر از قیمتهای فعلی ارزشگذاری میشوند. بنابراین به فرض اینکه اتفاق عجیبی در کشور نیفتد، بستن یک پورتفوی بنیادی و نگهداری به دید میانمدت میتواند سود خوبی را نصیب سرمایهگذار کند. البته فراموش نکنید، حتی اگر پورتفوی میانمدت میبندید، باید به صورت ماهانه حواستان به آن سهمها باشد؛ چرا که گاه تغییر قوانینی مانند تصویب ممنوعیت صادرات یا افزایش قیمتهای انرژی مثل گاز و... میتواند تمام معادلات را تغییر دهد. افرادی هم که پورتفوی میانمدت میبندند، ناگزیرند مدام سهام مورد نظر و صنعت آن را زیرنظر داشته باشند.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بسیاری از تحلیلگران، این روزها معتقدند، بعد از رشد سنگین سهمهای دلاری و صادراتی، شکاف بزرگی بین این سهمها و سایر بازارها ایجاد شده است و حال که قیمت دلار بهنوعی در روند تثبیت است و حتی شاید کمی کاهش یابد، فرصتی ایجاد میشود تا پول هوشمند از این صنایع به سمت سایر صنایع مثل خودروییها، صنایع غذایی، زراعت و بانک حرکت کند. اینکه این نظریه درست است یا خیر، به هوشمند یا هیجانی رفتار کردن بازار بازمیگردد. باید دید، بسیار از سهامداران امروز بورس که از عمر بورسی آنها یک سال میگذرد و ریزش سنگین سال قبل را دیدهاند، به محض منفیشدن صنایع شاخصساز مثل فلزات اساسی و شیمیاییها، بهسرعت دست به ماشه میشوند و تمام سهمهایشان را نقد میکنند یا آمادهاند پول را برای کوتاهمدت به صنایع دیگر ببرند. این تصمیم میتواند مسیر آینده شاخص را مشخص کند؛ اینکه استراحتی از جنس قیمت داشته باشد یا فقط درجازدن سهمهای بزرگ و رشد سهمهای کوچکتر. تصمیم اهالی بازار هرچه باشد، فراموش نکنیم که طبق آمار، در بلندمدت همواره بورس بوده که بیشترین سود را نسبت به دلار و مسکن و طلا و بازارهای موازی نصیب سرمایهگذاران کرده است.